Arman Fernandez / Long term parking / 1982
اگر پولدار بودم/باشم/بشوم، میزنم توی کار هنر. و وقتی در هنر به شهرتی برسم، تعداد ۱۰ عدد اتوموبیل فراری و لامبورگینی جمعا به ارزش بالای ۱۰ میلیون یورو خریداری می کنم و اینگونه در پارکینگ همیشگی مستقرشان می کنم و بتن رویشان می ریزم. آنگاه این اثر هنری را با مارکتینگ مناسب به قیمت ۱۵ میلیون یورو میفروشم یعنی با سود ۵۰٪ اتوموبیل های صفر کیلومتر را می فروشم، پس آنگاه پولش را صرف کارهای خیریه ی بنیاد خیریهی شادکار میکنم! /
به دستاوردهای زیر خواهم رسید :
۱- نقد بیرحمانهی تجمل گرایی
۲- خرد کردن مظهر مصرف گرایی
۳- در اینجا از یک فرد پولدار منفعل و اسیر و گرفتار کالاهای لوکس، به فردی فعال و سوار بر آن کالاهای لوس تبدیل می شوم مثل شکارچی ای که شکاری میزند و با جنازهی شکار شده عکس یادگاری میاندازد درحالی که شکار بر روی زمین خرد شده افتاده و شکارچی پا روی آن نهاده و عکس پیروزی میاندازد!
۴- در تخریب این کالاهای لوکس، سودآوری وجود دارد و آن خلاقیت هنر است که به کالاها ارزش می دهد. حتی کالاهای تخریب شده.
۵- درآمد کسب شده صرف بنیاد خیریه، دهن کجی به شرکت تولید کنندهی اتوموبیل لوکس است که اتوبوبیل اش خریداری شده، تخریب شده، سرمایه به ۱۵۰٪ رسیده و در اختیار مستضعفین قرار گرفته شده است، تا سطح رفاه تودهها بالاتر رود و کارگران و معلمان بتوانند به صورت اجاره به شرط تملیک، صاحب خودرو شوند.
این بود مانیفست امروز من!
توضیح عکس: اثر آرمان فرناندز هنرمند تجسمی و مجسمهساز فرانسوی، که آثار زیادی در نقد مصرفگرایی دارد.